-
من به اندازه بندگی ام مزد این ماه را از صاحبخانه میگیرم
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1392 05:16
از تو ممنونم که مرا به ضیافت رمضان، ماه رحمت و بخششت راه و در زیر بار نعمتهاى بیکرانت جای دادی، از تو ممنونم که مرا بر روزه این ماه و نماز و عبادتش به آخرین شب رساندی. ایستگاه آخر باید پیاده شوم ندایی در گوشم گفت مسافر رمضان به آخر رسیدی حرف رفتن است .... نگرانی از فاصله است هراس دور شدن دوباره است حرف از رفتن رمضان...
-
ماه مبارک رمضان
یکشنبه 6 مردادماه سال 1392 06:16
ضمن قبولی طاعات و عبادات شما دوستان عزیز در این ماه پر برکت ما را از دعاهای خیرتان بی نصیب نفرمائید (التماس دعا)
-
شاخص های موفقیت
جمعه 28 تیرماه سال 1392 14:54
-
راز تنفس از بینی
جمعه 28 تیرماه سال 1392 13:55
وقتی سردرد دارید، سعی کنید که حفره سمت راست بینی تان را ببنیدید و برای تنفس کردن تنها از حفره سمت چپ استفاده کنید. خواهید دید که بعد از پنج دقیقه سردرد شما خوب خواهد شد. اگر احساس خستگی میکنید، برعکس اقدام فوق را عمل کنید. حفره سمت چپ بینی تان را ببندید و تنها از حفره سمت راست بینی تان تنفس کنید. بعد از مدتی احساس...
-
تقدیم به تمامی دوستان عزیز
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 01:08
خدای عزیزم، اون کسی که همین الان مشغول خوندن این متنه، زیباست (چون دلی زیبا داره)، درجه یکه (چون تو دوستش داری بهش نظر کرده ای)، قدرتمند و قوی و استواره (چون تو پشت و پناهش هستی) و من خیلی دوستش دارم. خدایا، ازت میخوام کمکش کنی زندگیش سرشار از همه بهترین ها باشه. خواهش میکنم بهش درجات عالی (دنیایی و اخروی) عطا بفرما و...
-
کسی که گفتن یک بله و خیر در پیشگاه ملت را کسر شأن میداند ...
دوشنبه 13 خردادماه سال 1392 00:30
روزنامه وطن در سرمقاله صبح امروز نتایج مناظره روز جمعه (10 خرداد) را بررسی کرده است. کسی که گفتن یک بله و خیر در پیشگاه ملت را کسر شأن میداند، وای به روزی که رئیسجمهور شود در ذیل متن کامل را میخوانید: وقتی با نمایش یک تصویر میتوان فهمید کسی که 4 سال معاون اول رئیسجمهور بوده فرق بین معدن و دره توریستی را نمیداند...
-
مرا همان گونه که هستم دوست داشته باش
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 00:20
یک روز، زنی با یک مجله در دست پیش شوهرش میآید و میگوید؛ "عزیزم، این مقاله فوقالعاده است. یک فعالیتی را توضیح میدهد که هر دوی ما میتوانیم برای بهتر کردن ازدواجمان آن را انجام دهیم. موافقی امتحانش کنیم؟" همسرش میگوید؛ حتماً زن توضیح میدهد، این مقاله میگوید که یک روز هر کدام از ما یک لیست جداگانه از...
-
ساده که باشی ...
جمعه 3 خردادماه سال 1392 16:23
ساده که میشوی همه چیز خوب میشود خودت غمت مشکلت غصه ات هوای شهرت آدمهای اطرافت حتی دشمنت یک آدم ساده که باشی برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست که قیمت تویوتا لندکروز چند است فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد مهم نیست نیاوران کجاست شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه کدام حوالی اند رستوران چینی ها گرانترین غذایش چیست ساده...
-
حکایت غضنفر با پسرش
جمعه 3 خردادماه سال 1392 15:51
غضنفر: برو یه نوشیدنی واسم بگیر پسرش: کولا یا پپسی غضنفر: کولا پسرش : دایت یا عادی غضنفر : دایت .... پسرش : قوطی یا شیشة غضنفر : قوطی پسرش : کوچک یا بزرگ غضنفر : اصلا نمیخام واسم اب بیار پسرش : معدنی یا لوله کشی غضنفر : اب معدنی پسرش : سرد یا گرم غضنفر : میزنمتا پسرش : با چوب یا دمپایی غضنفر : حیوون پسرش : خر یا سک...
-
بخوانیم، بدانیم و به کار بگیریم ...
جمعه 3 خردادماه سال 1392 14:52
سه چیز در زندگی انسان را خراب می کنند Alcohl الکل Pride غرور Anger عصبانیت Three things that humans make سه چیز انسانها را می سازند Hard Work کار سخت Sincerity صمیمیت Commitment تعهد Three things in life that are most valuable سه چیز در زندگی بسیار ارزشمند هستند Love عشق Self-Confidence اعتماد به نفس Friends دوستان...
-
غرور عبادت سوز
جمعه 3 خردادماه سال 1392 00:32
روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى مىگذشت. در راه به عبادتگاهى رسید که عابدى در آنجا زندگى مىکرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت . وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همانجا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت...
-
دنیای کار نکردن
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 01:06
دنیای کار نکردن به تازگی از دختر یکی از دوستام پرسیدم که وقتی بزرگ شدی میخوای چیکاره بشی؟ نگاهم کرد وگفت که میخواد رئیس جمهور بشه. دوباره پرسیدم که اگه رئیس جمهوربشی اولین کاری که دوست داری انجام بدی چیه؟ جواب داد: به مردم گرسنه وبی خانمان کمک میکنه. بهش گفتم : نمیتونی منتظر بمونی که وقتی رئیس جمهور شدی این...
-
فقط بخندو بخددددددددددددد
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 19:33
وانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید:استخدام دارید؟ یارو گفت مدرک چی داری؟ گفت دیپلم! یارو گفت یه کاری برات دارم، حقوقشم خوبه پسره قبول کرد. یارو گفت : ما اینجا میمون نداریم میتونی بری توی پوست میمون تو قفس تا میمون برامون بیاد! چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود، پسره توی قفس پشتک وارو میزد از میله ها بالا پائین...
-
حکایتی از مولانا
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 00:06
حکایتی از مولانا پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می...
-
نان دادن، کار مردان است
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 00:03
نان دادن، کار مردان است خواجه عبدالله انصاری فرمود : بدانکه، نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است و روزه فزون داشتن، صرفه ی نان است و حج نمودن، تماشای جهان است . اما نان دادن، کار مردان است...
-
گول دنیا را مخور.....
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 00:24
گول دنیا را مخور ......!! ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند بره های این حوالی گرگ ها را میدرند سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند .....
-
دورانی برای شـناخـت بیشتر ; عقـد
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1392 22:09
دوران عقد فرصت طلایی اما زودگذری است! در این مدت شما فرصت دارید تا پیش از شروع زندگی مشترک، در زیر یک سقف، همدیگر را بیشتر بشناسید اما مواجه شدن با مسائلی که پیش بینی اش را نمی کردید و آماده شدن برای برگزاری مراسم عروسی شما را مشوش می کند و تا چشم به هم می زنید، می بینید که فرصت تمام شده است. باید بدانیم که برای شروع...
-
... الهام بخش برای زندگی
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1392 21:48
او بی عیب نیست، شما هم همینطور و هر دوی شما هیچگاه کامل نخواهید بود اما اگر او می تواند حداقل یک بار شما را بخنداند، باعث شود دو بار به او فکر کنید، و اگر پذیرفت که یک انسان است و اشتباه می کند، با او بمانید و از جان برایش مایه بگذارید. او در وصف شما شعر نخواهد سرود، هر لحظه به شما فکر نخواهد کرد، اما بخشی از وجودش را...
-
خانوم شماره بدم؟؟؟ خانوم برسونمت؟؟؟
جمعه 30 فروردینماه سال 1392 11:55
خانوم شماره بدم؟؟؟ خانوم برسونمت؟؟؟ اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید! خانوووووووم.... شــماره بدم؟؟؟؟؟؟ خانوم برسونمت؟؟؟؟؟؟؟ چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟ ... اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید! بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این...
-
در این روستا خانم ها حداقل سه شوهر دارند
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 01:18
در شمال هند در برخی روستاها همچون دهردون، خانواده های چند شوهری مرسوم است که فرزندان پسر در خانواده با ازدواج اولین برادر، به وی پیوسته و زندگی شان را با وی ادامه می دهند.گفته می شود پسران خانواده از این رو دست به این کار می زنند تا میراث پدریشان کمتر بین وراث تقسیم شده و شریک کمتری پیدا کند. به گزارش پارس ناز آن زن...
-
تبریک سال نو
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1391 21:50
-
یک دقیقه سکوت!!
جمعه 25 اسفندماه سال 1391 23:33
یک دقیقه سکوت!! به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند! به خاطر امید هایی که به نا امیدی مبدل شدند به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم! به خاطر قلبی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد! به خاطر چشمانیکه همیشه بارانی ماندند! یک دقیقه سکوت! به احترام کسانی که شادی خود را با ناراحت کردنمان به...
-
به کلینیک خدا رفتم تاچکاپ همیشگی ام راانجام دهم،فهمیدم که بیمارم
چهارشنبه 23 اسفندماه سال 1391 22:40
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده. زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد. آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ... و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند. به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم...
-
حکمت
جمعه 11 اسفندماه سال 1391 23:24
حکمت اسمش فلمینگ بود . کشاورز اسکاتلندی فقیری بود. یک روز که برای تهیه معیشت خانواده بیرون رفت، صدای فریاد کمکی شنید که از باتلاق نزدیک خانه می آمد. وسایلشو انداخت و به سمت باتلاق دوید.اونجا ، پسر وحشتزده ای رو دید که تا کمر تو لجن سیاه فرو رفته بود و داد میزد و کمک می خواست. فلمینگ کشاورز ، پسربچه رو از مرگ تدریجی و...
-
یادش بخیر اون خاطره ها
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1391 21:20
پسره ۸ سالشه از باباش تبلت میخواد والا ما ۸ سالمون بود دستمونو گاز میگرفتیم که جاش بمونه شبیه ساعت مچی بشه به قدری کیف میکردیم انگار ساعت سواچ دستمونه . . . جمعه یعنی تلویزیون سیاه سفید ۲۱ اینچ پارس ، گزارش هفتگی ، بوی نم ، مشق های ننوشته … این تعریف از جمعه هیچوقت از سرم بیرون نمیره . . یکی از وحشتناک ترین لحظه های...
-
خداوند از انسان چه می خواهد؟
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 23:48
شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود. در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را،نظاره می کند ! استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟ شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند! استاد گفت :...
-
داستان لذت نگاه
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 19:30
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت: ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد...
-
حـرف های یـواشکی با خـدا ...
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1391 23:42
تن زیر را که شما دوستان از نظر خواهید گذراند از سوی یکی دوستان تنظیم و فرستاده شده که در نوع خود بسیار زیباست. این متن جدای اینکه ممکنه درد دل هر کدوم از ماها با معبود خودمون باشه اقلا مرور چند آیه زیبای قرآن است: گفتم: خستهام. گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله .:: از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/53) ::. گفتم: هیشکی نمیدونه...
-
فراموش کرده بودم زندگی کنم
جمعه 20 بهمنماه سال 1391 23:23
ابتدا به شدت سعی داشتم تا دبیرستان را تمام کنم و دانشکده را شروع کنم، سپس به شدت سعی داشتم تا دانشگاه را تمام کرده و وارد بازار کار شوم، بعد تمام تلاشم این بود که ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم، سپس تمام سعی و تلاشم را برای فرزندانم بکار بردم تا آنها را تا حد مناسبی پرورش دهم، سپس می تونستم به کار برگردم، اما برای...
-
دوست داشتن دلیل نمیخواهد
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1391 20:21
من یاد گرفتهام “دوست داشتن دلیل نمیخواهد…” دل میخواهد…! ولی نمیدانم چرا خیلیها… و حتی خیلیهای دیگر…! میگویند: این روزها… دوست داشتن دلیل میخواهد…!! و پشت یک سلام و لبخندی ساده… دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده، دنبال گودالی از تعفن میگردند! اما من سلام میگویم و لبخند میزنم و قسم میخورم و میدانم “عشق” همین...