شرایط بیمه آتش سوزی بیمه کارآفرین
غیر فعالسازی پیامک تبلیغاتی همراه اول - غیر فعالسازی پیامک تبلیغاتی ایرانسل
به دلیل شکایتهای مداوم کاربران از همراه اول، امکان لغو دریافت اساماسهای تبلیغاتی به امکانات این اپراتور اضافه گشت. شما میتوانید با ارسال عدد ۱ به شمارۀ پیامکی ۸۹۹۹ از دریافت پیامکهای تبلیغاتی انصراف دهید. به علاوه میتوانید برای ثبت درخواست عدم دریافت پیامکهای تبلیغاتی همراه اول، با شماره تلفن ۰۹۹۹۰ تماس گرفته و پس از برقراری ارتباط با اپراتور همراه اول، درخواست خود مبنی بر عدم دریافت پیامکهای تبلیغاتی را ابراز نمائید. همچنین در صورتی که میخواهید امکان دریافت پیامکهای تبلیغاتی دوباره برای شما فعال گردد نیز میتوانید عدد ۲ را به شماره پیامکی ۸۹۹۹ ارسال کرده و به این ترتیب از آن پس پیامکهای تبلیغاتی مختلف را دریافت نمائید.
غیر فعالسازی پیامک تبلیغاتی ایرانسل
برای ثبت درخواست عدم دریافت پیامکهای تبلیغاتی در ایرانسل میتوانند عدد ۲ را به شمارۀ پیامکی ۵۰۰۵ ارسال نمائید (هزینۀ ارسال پیامک به این شماره رایگان است.) همچنین شما میتوانید از طریق خط ایرانسل خود با شمارۀ ۷۰۰ تماس حاصل کرده و پس از برقراری ارتباط با اپراتور ایرانسل، درخواست خود مبنی بر عدم دریافت پیامکهای تبلیغاتی را ابراز نمائید
***برای اولین بار در سطح شهرستان زرین دشت ***
داستان کوتاه غذای دانشجویی
داستان کوتاه غذای دانشجویی
ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم.
یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهرهاش پیداست اروپایی است
سینی غذایش را تحویل میگیرد و سر میز مینشیند
سپس یادش میافتد که کارد و چنگال برنداشته
و بلند میشود تا آنها را بیاورد
وقتی برمیگردد، با شگفتی مشاهده میکند که یک مرد سیاهپوست، احتمالا اهل آفریقا (با توجه …به قیافهاش)، آنجا نشسته
و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست! بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس میکند.
اما بهسرعت افکارش را تغییر میدهد و فرض را بر این میگیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.
او حتی این را هم در نظر میگیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذاییاش را ندارد.
در هر حال، تصمیم میگیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند.
جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ میدهد.
دختر اروپایی سعی میکند کاری کند؛ اینکه غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.
به این ترتیب، مرد سالاد را میخورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمیدارند
و یکی از آنها ماست را میخورد و دیگری پای میوه را.
همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است
مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرمکننده و با مهربانی لبخند میزنند.
آنها ناهارشان را تمام میکنند. زن اروپایی بلند میشود تا قهوه بیاورد.
و اینجاست که پشت سر مرد سیاهپوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی میبیند،
و ظرف غذایش را که دستنخورده روی میز مانده است.
توضیح پائولو کوئلیو:
من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم میکنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار میکنند
و آنها را افرادی پایینمرتبه میدانند. داستان را به همۀ این آدمها تقدیم میکنم که با وجود نیتهای خوبشان، دیگران را از بالا نگاه میکنند
و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند. چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیشداوریها رها کنیم
وگرنه احتمال دارد مثل احمقها رفتار کنیم؛
مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر میکرد در بالاترین نقطۀ تمدن است
در حالی که آفریقاییِ دانشآموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد….
بخش فرهنگی و هنری نمایندگی ایرانسل
بخش فرهنگی و هنری نمایندگی ایرانسل
اگر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند
اگر به راستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند
…..
اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کمر شکسته ترین بودم
اگر غرور نبود
چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند
و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان
جستجو نمی کردیم
اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم
با اولین خمیازه به خواب می رفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم
اگر خواب حقیقت داشت
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود…
ولی گنج ها شاید
بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگران از سر جوانمردی
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی می مرد…
اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود
همه کافر بودند
و زندگی بی ارزش ترین کالا یود
ترس نبود، زیبایی نبود و خوبی هم شاید
اگر عشق نبود
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…
اگر عشق نبود
اگر کینه نبود
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند
اگر خداوند
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا
آن گاه نمی دانم
به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت
مرد خدا
چشمان عروسکم را می گیرم
نمی خواهم مثل من ببیند و حسرت بکشد
می ترسم بهانه گیر شود...!
کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند،
سياستمدار است
کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند،
ديوانه است
ووووووووووووووووووو
امان از زبان مردم
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است !
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند !
اگر جمع گرا باشد، میگویند بخیل است !
اگر ساکت و خاموش باشد، میگویند لال است !
اگر زبان آوری کند،
ایام سوگواری سالار و سرور شهیدان را تسلیت عرض مینمایم
ایام سوگواری سالار و سرور شهیدان را تسلیت عرض مینمایم
تعبیر فال حافط شما در پایین صفحه نوشته شده است.
|
| |
|
| |
|
| |
|
| |
|
| |
|
| |
|
| |
|
| |
|
| |
|
|
تعبیر:
کسی را دوست داری ولی میان تو و او فاصله است و نمی توانی عشق خود را ابراز کنی ولی غمگین مباش که دل او کم کم نرم خواهد شد و به آرزویت می رسی.
body {font-family:tahoma;font-size:10pt;line-height:2.5}
خود برسی. از اراده ی کافی برخوردار هستی پس نا امید نباش. به خدا توکل کن و با مشورت در کار ها، موفقیت خود را تضمین کن.
تعبیر: تا فرصت باقی است از موقعیت ها استفاده کن تا به هدف و مقصود
|
|
||
تعبیر: اگر با چشم باز به وقایع اطراف خود دقت کنی به جایی خواهی رسید. سهل انگاری و غفلت را از خود دور کن. اگر می خواهی به نتیجه برسی، باید شایستگی خود را ثابت کنی و از مشکلات راه هراسی به دل راه ندهی. آدمی بی نیاز و دریادل باش. در طلب مال و منال دنیا، خود را به زحمت نینداز زیرا ارزش آن را ندارد |
فال هفته
صبا ز منزل جانان گذر دريغ مدار به شکر آن که شکفتي به کام بخت اي گل حريف عشق تو بودم چو ماه نو بودي جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است کنون که چشمه قند است لعل نوشينت مکارم تو به آفاق مي برد شاعر چو ذکر خير طلب مي کني سخن اين است |
وز او به عاشق بي دل خبر دريغ مدار نسيم وصل ز مرغ سحر دريغ مدار کنون که ماه تمامي نظر دريغ مدار ز اهل معرفت اين مختصر دريغ مدار سخن بگوي و ز طوطي شکر دريغ مدار از او وظيفه و زاد سفر دريغ مدار که در بهاي سخن سيم و زر دريغ مدار |
|
غبار غم برود حال خوش شود حافظ تو آب ديده از اين رهگذردريغ مدار |
|
اما سعی و کوشش هم لازم است. بهتر است امیدوار باشی و با اراده ای محکم به راه خود ادامه دهی. |
فال هفته
|
|
||
تعبیر: در زندگی با خیال راحت و آسوده زندگی کن و به آنچه داری راضی و خشنود باش و حریص نباش زیرا حرص و آز سرانجام رسوایی و بدنامی به بار می آورد. با پیران و بزرگان مشورت کن و از تجربه های آنان استفاده کن |
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
"عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت"
"صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت"
این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان و دلدادگان صیام تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
عاشقان عیدتان مبارک
عاشقان عیدتان مبارک طاعاتتان قبول
یک داستان جالب و خفن عبرت آموز 1
نَصوح مردى بود شبیه زنها ، صورتش مو نداشت و سینههایی برجسته چون سینه زنها داشت و در حمام زنانه کار مى کرد.
او سالیان متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش میکرد و هم ارضای شهوت.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگر شهوت، او را به کام خود اندر میساخت و کسى از وضع او خبر نداشت و آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد.
دختر شاه مایل شد که به حمام آمده و کار نَصوح را ببیند.
نصوح جهت پذیرایى و خدمتگزارى اعلام آمادگى نمود ، سپس دختر شاه با چند تن از خواص ندیمانش به اتفاق نصوح به حمام آمده و مشغول استحمام شد .
از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شده و به دو تن از خواصش دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.
طبق این دستور مأمورین ، کارگران را یکى بعد از دیگرى مورد بازدید خود قرار دادند، همین که نوبت به نصوح رسید با اینکه آن بیچاره هیچگونه خبرى از آن نداشت ، ولى از ترس رسوایى ، حاضر نـشد که وى را تفتیش کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند.
نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید میلرزید با تمام وجود و با دلی شکسته خدا را طلبید و گفت:
خداوندا گرچه بارها توبهام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد .
به مجرد این که نصوح توبه کرد، ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد .
پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت .
او در این واقعه عیناً لطف و عنایت ربانی را مشاهده کرد.
این بود که بر توبهاش ثابتقدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد
که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت.
هر مقدار مالى که از راه گناه تحصیل کرده بود در راه خدا به فقرا داد
و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند ، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسخى آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید .
اتفاقاً شبى در خواب دید کسى به او مى گوید :
« اى نصـــوح! چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئیده شده است ؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد . »
همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگهاى گران وزن را حمل کند و به این ترتیب گوشتهاى حرام تنش را آب کند .
نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا میکرد.
از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست ؟
تا عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است ، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود و به او تسلیمش نمایم .
لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود و از همان علوفه و گیاهان که خود مى خورد ، به آن حیوان نیز مى داد و مواظبت مى کرد که گرسنه نماند.
خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر و عوائد دیگر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.
وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و رحل اقامت افکندند و نصوح بر آنها به عدل و داد حکومت نموده و مردمى که در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.
رفته رفته ، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود .
از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده ، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت :
من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست .
مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او براى آمدن نزد ما حاضر نیست ما مى رویم که او را و شهرک نوبنیاد او را ببینیم .
پس با خواص درباریانش به سوى محل نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود ، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت ، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند.
چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت ، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل ، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام ، مالم را به من رد کن .
نصوح گفت : چنین است .
دستور داد تا میش را به او رد کنند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى ، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى .
گفت : درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منفول را با او نصف کنند.
آن شخص گفت :
بدان اى نصوح ، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم .
تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد ، و از نظر غایب شدند .
———————–
در خاتمه این بحث نیز به روایتى از امام جعفر صادق علیه السلام اشاره مى شود که به اهمیت و اثرات توبه نصوح تأکید دارد .
معاویة بن وهب گوید ، شنیدم حضرت صادق (ع) مى فرمود :چون بنده ، توبه نصوح کند، خداوند او را دوست دارد و در دنیا و آخرت بر او پرده پوشى کند.
من عرض کردم : چگونه بر او پرده پوشى کند؟
حضرت علیه السلام فرمود : هر چه از گناهان که دو فرشته موکل بر او نوشته اند، از یادشان ببرد و به جوارح و اعضاى بدن او وحى فرماید که گناهان او را پنهان کنید و به قطعه هاى زمین که در آنجاها گناه کرده وحى فرماید که پنهان دارید، آنچه گناهان که بر روى تو کرده است . پس دیدار کند خدا را هنگام ملاقات او و چیزى که به ضرر او بر گناهانش گواهى دهد، نیست.
(منبع : اصول کافى ، ج ۴ ، ص ۱۶۴)
در مجمع آمده که معاذ بن جبل گفت:
یا رسول اللّه توبه نصوح چیست؟ فرمود:
أن یتوب التّائب ثمّ لا یرجع فى ذنب کما لا یعود اللبن الى الضرع
یعنى توبه کند بعد به گناه برنگردد چنان که شیر به پستان باز نمی گردد. چون بنده اى توبه نصوح کند، خدا دوستش دارد و گناهانش را در دنیا و آخرت بپوشاند.
هدف ما از روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان علاوه بر اجر معنوی آن، بهره بردن از منافع جسمانی و روانی این ماه مبارک است. البته ماه رمضان امسال به دلیل مصادف شدن با روزهای گرم و طولانی تابستان دارای حساسیت و تحمل بیشتری است که با یک برنامه تغذیه ای درست هنگام افطار و سحر می توانیم بدون هیچگونه مشکلی از مزایای آن بهره ببریم و به مشکلاتی مانند ضعف بدنی، افت فشار، تشنگی و گرسنگی نیز دچار نشویم.
رعایت راهکارهای ساده تغذیه ای در افطار و سحر می تواند روزه داران را به منظور دریافت منافع بدنی و تسهیل بهره مندی از مزایای روحانی این ماه مبارک یاری کند زیرا یک فرد بیمار به درستی نمی تواند از برکات ماه رمضان فیض ببرد.
1. برای اینکه کمتر هنگام روزه داری تشنه شوید بهتر است در برنامه غذایی سحری از خوردن غذاهایی مثل انواع کوکو، بادمجان، سوسیس و کالباس، سس مایونز و سیر و پیاز و همچنین غذاهای چرب و پرنمک که سبب تشنگی زیاد در طول روز می شود پرهیز کنید.
2. سعی کنید از غذاهای آب پز شده و خورشت های آبدار و کم نمک استفاده کنید.
3. خوردن مواد شیرین مانند زولبیا و بامیه هنگام سحر سبب افت سریع قند خون و احساس گرسنگی در طول روز می شود.
4. بعد از خوردن سحری، بهتر است هنگام مسواک زدن برای کاهش تشنگی و خشکی دهان، از حجم کمتری خمیر دندان استفاده کنید.
5. سعی کنید در ماه رمضان میوه های آبدار و سبزیجات بیشتری مصرف کنید تا در طول روز دچار تشنگی نشوید.
6. بهتر است هنگام افطار از مخلوط آبلیموی تازه با آب یا چای کمرنگ یا شربت خاکشیر به جای قهوه و چای پر رنگ استفاده کنید.
7. خوردن 8 تا 12 لیوان آب از افطار تا هنگام سحر سبب می شود تا شما در طول روز کمتر دچار تشنگی شوید.
8. برای اینکه بعد از خوردن افطار و سحری دچار سوزش معده و ترش کردن نشوید بهتر است از غذاهای سبک و کم چرب استفاده کنید. در ضمن مایعات را پس از اتمام غذا بخورید و بلافاصله بعد از خوردن سحری به رختخواب نروید.
9. بهتر است افطار خود را با یک استکان آب ولرم یا یک فنجان شیر و عسل باز کنید و از خوردن غذا و شیرینی جات فراوان هنگام افطار بپرهیزید تا دچار سنگینی و مشکلات معده نشوید.
10. سعی کنید وعده های غذایی مانند پلو و خورشت را دو ساعت بعد از افطار میل کنید تا هضم آن آسان باشد.
11. برای جلوگیری از بروز یبوست و مشکلات روده، بعد از خوردن افطار آلو و انجیر خیس شده و میوه هایی همچون گلابی، هلو و هندوانه میل کنید.
12. ورزش سبک و پیاده روی بعد از افطار به هضم غذا و جلوگیری از یبوست کمک زیادی می کند.
13. وعده سحری را به هیچ عنوان حذف نکنید زیرا ادامه دادن به این روال در طول ماه رمضان سبب افت بدنی و تحلیل عضلانی خواهد شد.
14. نان و پنیر کم نمک با سبزی یا گردو با یک لیوان شیر از بهترین خوردنی ها برای سحر محسوب می شود زیرا علاوه بر حجم سبک دارای قوت بسیار است.
15. برای اینکه در طول روز کمتر تشنه شوید بهتر است علاوه بر خوردن آب فراوان در فاصله افطار تا سحر، از کربوهیدرات هایی همچون نان و غلات و ماکارونی سبوس دار در وعده افطار و سحر استفاده کنید. این مواد سبب می شود گلیکوژن بدن در حد نرمال حفظ شده و فرد کمتر دچار تشنگی شود.
فرارسیدن ماه رمضان ماه مهمانی خداوند مبارک
صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید ...
* امسال روزه می گیری؟
+ اگر خدا بخواهد ...
* من هم می گیرم، ولی کدام پزشک این همه سختی را برای بدن تایید می کند؟
+ همان که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ، برایت معجزه می کند !
اعياد شعبانيه بر شما زائر فرهيخته ومومن مبارك
نمي دانم اين مرتبه چندم است كه مي خوانمش و اشك هاي لرزانم به سان پرده اي ظريف راه بر ديده ام مي بندد.
نمي دانم چرا ، ..............
فرا رسیدن اعیاد شعبانیه و تولد حضرت قائم یگانه منجی عالم بشریت را خدمت همه مردم عزیز تبریک و شاد باش عرض می نمایم
ساعات کار(به وقت رسمی کشور):
بسمه تعالی
به اطلاع عموم همشهریان عزیز می رساند شرکت
فنی مهندسی ارتباطات جام جم پارسیان (نمایندگی
رسمی شرکت ایرانسل و همراه اول ) برای رفاه
حال همشهریان عزیز حتی در روزهای تعطیل نیز
آماده ارائه خدمت به سروران گرامی می باشد.
ساعات کار(به وقت رسمی کشور):
صبح ها از ساعت 8 لغایت 13 بعدازظهر
عصرها از ساعت 30/1۵ لغایت 30/۱۹
آدرس: فارس حاجی آباد خیابان شهید رجایی جنب کوچه
اداره بازرگانی سابق نمایندگی ایرانسل
"بسته بازگشت"
در صورتی که مشتری یک "بسته بازگشت" خریداری کرده باشد، شرایط زیر درنظر گرفته میشود:
• خط تلفن مشتری در زمان سرقت یا گم شدن باید بر روی شبکه ایرانسل فعال بوده باشد (می تواند در حالت "تعلیق" باشد ولی نمی بایست "غیرفعال" باشد).
• گر چه تمام تلاشمان را جهت صرفه جویی در زمان لازم برای انجام این عملیات خواهیم نمود ولی مشتریان باید بدانند که پس از درخواست تعویض سیم کارت حداقل 24 ساعت طول میکشد تا سیم کارت جدید فعال شود.
• مشتری تنها هزینه "بسته بازگشت" یا بسته راه اندازی جدید" پیش پرداخت" را بنابر انتخابش می پردازد .
• ارائه گواهي جايگزيني سيم كارت (قاب اصلي كه سيم كارت بر آن متصل بوده است) الزاميست.
تعویض یک خط هرگز اینقدر سریع و راحت نبوده است
قویترین پسر بچه جهان در سن 7 سالگی + تصاویر
[-] | اندازه متن | [+] |
جام کشکول؛
Giuliano store در سن هفت سالگی در سال ۲۰۰۹ توانست اسم خود را بعنوان قویترین کودک جهان در کتاب رکوردهای جهانی “گینس” ثبت کند . این پسر در زمانی که هم سن و سالهایش به فکر بازی های کودکانه خود هستند همراه پدر خود به ورزش بدنسازی مشغول است و قصد دارد در آینده یکی از برترین های این رشته باشد.
ماجرای طلبه و دختر فراری
جام خانواده:
شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه
بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد