حقیقت این است که پدر و مادر بدون اضطراب در هیچ جای دنیا وجود ندارد. و همواره پدر و مادرها نگران سلامتی، بهداشت، روابط، نگرش و رفتار کودکشان هستند. همیشه نگران موفقیت آنها در زندگی هستند و دائم به خودشان میگویند آرام باش همه چیز خوب پیش میرود؛ ولی چگونه میتوان آرام بود وقتی فرزند شما به حرف های شما گوش نمیدهد و به رفتار شما توجهی نمیکند. گاهی حتی داشتن یک خانه آرام و روابط صلحآمیز به رویایی دست نیافتنی تبدیل میشود و احساس میکنید هیچگاه به آن دست پیدا نمیکنید. «مطمئن باشید زمانی که چیزی را از فرزندتان با خواهش و التماس میخواهید، هیچگاه به آن دست پیدا نخواهید یافت؛ زیرا او شما را یک شخصیت آسیبپذیر خواهد دانست. حفظ آرامش والدین در برابر کودکان بسیار اهمیت دارد. ما معمولاً با نشان دادن واکنشهای عجیب و غریب و فریاد کشیدن سعی میکنیم خودمان را آرام و کودکان را کنترل کنیم. بسیاری از ما معتقدیم که تنها راه آرامشمان حرف گوش کردن بچههاست.
فریاد کشیدنمشکل از نوع تفکر ما سرچشمه میگیرد. با فریاد کشیدن، در واقع کودکان پی به قدرت خود میبرند و فکر میکنند که آرامش بزرگترها در دست آنهاست و این احساس نیاز را نشان میدهد. وقتی به فرزند خود میگویید: من نیاز دارم که با برادرت دعوا نکنی و یا لازم است که به پدرت احترام بگذاری، در حقیقت به او میگوئید که من نیاز دارم این کار را انجام دهی تا به آرامش برسم. زمانی که از فرزندان درخواستی دارید، نسبت به آنها آسیبپذیر میشوید؛ زیرا ممکن است آنها خواسته شما را برآورده نکنند و قطعاً همیشه همه بچهها، خواسته های والدین خود را برآورده نمیکنند و همین جاست که احساس ضعف و ناتوانی میکنید؛ زیرا دو دستی قدرت را در اختیار کودک خود قرار دادهاید. دچار اضطراب میشوید و کنترل فرزندتان از دستتان خارج میشود و سعی میکنید دوباره کنترل او را در دست بگیرید و همین طور که اضطراب شما افزایش مییابد، به آن واکنش نشان میدهید و این واکنش به شکل فریاد و جیغ و انتقاد و سرزنش کودک ظاهر میشود. شما سعی میکنید او را کنترل کنید و او نیز به این امر واکنش نشان میدهد و با شما مقابله میکند. در این لحظه عصبانیت شما به اوج میرسد و با اینکه سعی میکنید آن را کنترل کنید، ولی نمیتوانید و این امر به سادگی به یک تنش دو جانبه تبدیل میشود. خیلی سریع تمامی افراد خانواده دچار اضطراب شده و مبارزه بر سر قدرت آغاز میشود و به نظر میرسد که هرگز این دعوا به پایان نمیرسد. به همین دلیل است که یادگیری مهارتهای حفظ آرامش از ضروریات است.
آیا در برابر موفقیت فرزندتان احساس مسئولیت میکنید؟وقتی که شما خودتان را مسئول چگونگی رشد کودک میدانید، فشار زیادی به فکر و روانتان وارد میشود، احساس مسئولیت در برابر رفتارهای کودک موجب اضطراب شده و هر نوع بدرفتاری از طرف کودک، شما را عصبی خواهد کرد.
توقف اضطراب و حفظ آرامشهدف شماره یک: حفظ آرامش؛ تمامی ما در دورهای از زندگی و کار خود حتماً یک رئیس یا مدیر داشتهایم و گاهی آنقدر از دست رئیس خود عصبانی بودهایم که دلمان میخواسته سر او فریاد بکشیم؛ ولی آرامش خود را حفظ کردهایم و به خود اجازه این کار را ندادهایم. این اولین و مهمترین گام است. به خودتان یادآوری کنید که موظفید آرامش خود را حفظ کنید و اجازه ندارید عصبانی شوید.
واکنش رفتار شما با کودکبا کودکتان مقابله به مثل نکنید و رفتارتان درست مانند او نباشد. هنگامی که واکنش شما به رفتار کودک درست مثل خود اوست، در واقع طبق خواسته کودک تان رفتار کرده و روش او را انتخاب کرده اید. شما باید نوع رفتار و واکنش تان را خودتان انتخاب و بتوانید آن را کنترل کنید.
رفتار فرزندانمهم نیست که فرزند شما چگونه رفتار میکند، همیشه سعی کنید به عنوان یک پدر و مادر بهترین روش رفتاری را انتخاب کنید، فرزند شما واکنش شما را کنترل نمیکند؛ اما اگر گاهی اوقات مراقب نباشید، این اتفاق خواهد افتاد. به خود یادآوری کنید که هیچکس نمیتواند مرا کنترل کند؛ بجز خود من.
روی رفتارتان متمرکز شویدروی خودتان تمرکز کنید؛ به جای اینکه روی نوع رفتار کودکتان متمرکز شوید، روی رفتار خودتان تمرکز کنید؛ به این ترتیب میتوانید روی احساسات خود بیشتر مدیریت داشته باشید. وقتی روی خودتان و اهداف زندگیتان متمرکز شوید، نفوذتان به کودک بیشتر خواهد شد و ارتباطتان با او بهبود خواهد یافت.
احساساتی عمل نکنیداز روی عقل خود تصمیم بگیرید و به احساسات زودگذر توجهی نداشته باشید. قبل از هر واکنشی آرامش خود را حفظ کرده، کمی منطقی و عقلانی فکر کنید و سپس تصمیم بگیرید. اجازه دهید احساس نقش اطلاعرسانی داشته باشد. ولی به آنها اجازه ندهید فرمان زندگی شما را در دست بگیرند. بهترین نوع تصمیمگیری، تصمیم منطقی و عاقلانه و به دور از احساسات است.
روش حل مسائل و مشکلاتبیشتر پدر و مادرها در مورد آنچه که در برابر آن مسئولند و آنچه که هیچ مسئولیتی در برابر آن ندارند، سردر گم هستند و درک درستی از آن ندارند. برخی از کارها به دامنه وظایف شما محدود نمیشود؛ مثلاً انجام تکالیف مدرسه! این جزء وظایف کودک است و شما در برابر انجام دادن و یا ندادن آن مسئولیتی ندارید. اگر همیشه به فکر رفتارها و کارهای کودک باشید، دچار استرس میشوید. کودک را متوجه کنید که شما میتوانید روش حل مشکل و مسائل مربوط به او را آموزش دهید، ولی وظیفه ندارید مشکل را حل و رفع کنید. به جای اینکه برای کودک ماهی بگیرید، به او ماهیگیری یاد دهید. اگر همیشه به دنبال رفع نگرانیهای او باشید، او هیچ گاه معنای مسئولیت را درک نخواهد کرد و شما روز به روز آشفتهتر و وظایفتان بیشتر و بیشتر میشود.
گوش کنیدشما مسئول گوش دادن کودک به حرفهایتان نیستید و تنها مسئول هستید که در برابر رفتار او واکنش مناسب نشان دهید. اگر قرار بود هر کس و تنها یک نفر مسئول رفتار دیگری باشد، جهان چه شکلی میشد؟
به جای اینکه خودتان را مسئول رفتار فرزندتان بدانید سعی کنید با انتخاب روش مناسب، نوع رفتار او را تغییر دهید و پیامدهای رفتارش را به او یادآوری کنید. با این کار در درازمدت کنترل رفتار کودکتان را در دست خواهید گرفت.
از خود بپرسید که چه روش هایی به آرامش من کمک میکند؟ برخی افراد با سکوت و حرف نزدن به آرامش میرسند و عدهای با یک نفس عمیق و برخی هم با انرژی مثبت و تلقین جملات مثبت به خود. به خاطر داشته باشید که هیچگاه نباید هنگام عصبانیت از خود عکسالعمل زشتی نشان دهید. کمی در اتاق قدم بزنید و یا به حمام بروید تا کمی آرام تر شوید و یا دستکم آن موقعیت و مکان را ترک کنید.
فکر کنید و تصمیم بگیریدیک نفس عمیق بکشید و یک لحظه به کاری که تصمیم به انجام آن دارید، فکر کنید یک تفاوت بزرگ میان پاسخ درست و واکنش سریع وجود دارد. حتماً قبل از اینکه در برابر رفتار کودکتان واکنش نشان دهید، یک نفس عمیق بکشید. این کار علاوه بر اینکه موجب آرامش شما میشود، فرصتی فراهم خواهد کرد تا بتوانید فکر کنید. وقتی سعی میکنید فرزندتان را مجبور کنید به خواسته شما عمل کند، در حقیقت سعی میکنید او را کنترل کنید، به این موضوع نیز توجه داشته باشید که ممکن است او روز سختی را طی کرده باشد و با فشارهایی که از طرف شما به او اعمال میشود، روز او سختتر و فشار عصبی روی او بیشتر شود و ممکن است رفتار بدی از خود نشان دهد.
جملات زیر را به خاطر بسپارید«آرام باش و نفس عمیق بکش»، «اصلاً موضوع مهمی نیست»، «صبر کن»، «کمی فکر کن» و … هر جملهای را که به آرام کردن شما بیشتر کمک میکند، در اولویت قرار دهید. حتی میتوانید به یک مکان زیبا فکر کنید و با تصور کردن آن در ذهنتان به آرامش برسید. سعی کنید برای خودتان یک تصویر ذهنی بسازید. با تکرار این تمرین، هنگام عصبانیت، آن تصویر ناخودآگاه در ذهن شما نقش میبندد و احساس آرامش میکنید.
به خودتان فرصت دهیدحتماً لازم نیست بلافاصله بعد از اینکه کودکتان با زانو به پای شما کوبید، شما از خود عکسالعمل نشان دهید، حتی اگر خیلی عصبانی هستید، کمی صبر کنید. همیشه یک پاسخ منطقی در پی تفکر و هدف و زمان، ارائه میشود. هدف شما حل مشکل و تغییر نوع رفتار کودک است، نه انتقام و مبارزه با او. فکر کنید که در این لحظه با نشان دادن چه نوع رفتاری میتوانید به کودک خود کمک کنید. به خاطر داشته باشید که این واکنش در واقع به آرامش و مدیریت احساسات شما کمک خواهد کرد و تغییر نوع رفتار کودکی که از همان ابتدا به اشتباه تربیت شده، کمی زمانبر و مشکل است. پدر و مادر همانند رهبر یک سازمان هستند و هر چقدر مدیر یک سازمان محترمانه و منصفانه رفتار کند، در کارش موفق تر خواهد بود. مثل یک پدر و مادر مسئول عمل کرده و به پیامد آنچه انجام میدهید، فکر کنید. به طبیعت کودک خود توجه داشته باشید، هیچگاه نمیتوان یک گورخر را به یک پلنگ تغییر داد! میتوانید به کودک خود کمک کنید تا مهارتهایش رشد کند، اما نمیتوانید شخصیت او را ناگهانی دگرگون و مثلاً یک فرد درونگرا را به یک انسان شلوغ و شوخ تبدیل کنید. توقعات منطقی و بجا داشته باشید و بدانید که با آرامش خود میتوانید او را به سوی رفتار بهتر هدایت کنید و وقتی که شما پدر یا مادر آرامی هستید، به ناگاه کل سیستم خانواده شما تغییر خواهد کرد. به این موضوع دقت کنید که یک کارمند ممکن است نتواند با یک رئیس خاص کار کند، ولی با فرد دیگری، فوقالعاده باشد و بسیار هم موفق عمل کند؛ پس این موضوع به نوع رفتار رئیس اداره بستگی دارد. همین مسأله در مورد نوع برخورد و رابطه والدین با فرزندان نیز صدق میکند. فقط کافی است برای اصلاح رفتار کودک، ابتدا خودتان را اصلاح کنید.
بچه ها را تهدید نکنید، لجباز می شوند!
روانشناسان معتقدند تهدید، بچهها را لجبازتر میکند. لجبازی در کودکان معمولاً از سن یک سالگی آغاز میشود و حتی میتواند با رفتارهای نادرست اطرافیان در کودک نهادینه شود. کودکان برای پیدا کردن خود و جایگاهشان و گاهی به دلیل اینکه میخواهند خودشان را به اطرافیان ثابت کنند لجبازی میکنند و یکی از اساسیترین مشکلات این است که والدین در این شرایط خودشان هم داخل بازی لجبازی کودکان میشوند و آنها هم به نوعی به لجبازی با آنها میپردازند.
بهترین اقدام والدین در این لحظه میتواند این باشد که دلگیر نشوند و سعی کنند به صورت امری و دستوری با کودک صحبت نکنند بلکه با او همدلی کرده و کمک کنند تا قدرت تصمیم گیری در کودک تقویت شود.
همچنین والدین باید سعی کنند مطالب را به صورت انتخابی برای کودک بیان کنند. به طور مثال به او میگویند « الان میخواهی غذا بخوری؟ » و نباید مستقیماً به او امر کنیم « بیا غذا بخور » بلکه او را در جایگاه یک تصمیم گیری قرار دهند و با این روش کودک نسبت به مسائلی اجتناب کرده و نسبت به آن لجبازی میکند، این در حالی است که بعد از استفاده این روش میتوان اظهار تمایل به آن کار را در کودک مشاهده کرد.
بدترین کار در تشدید لجبازی کودک، تهدید کردن او است. باید بتدریج او را نسبت به کاری که باید انجام دهد آماده کنید و قواعدتان را خیلی روشن و قابل درک بیان کنید.
احساسات کودکان در نقاشی های آنها نهفته است
رضا ریش پور، مشاور گفت: بررسی و درک زبان نقاشی، اطلاعات ارزنده ای در اختیار والدین، مربیان، روانشناسان و همه کسانی می گذارد که دوست دارند دنیای کودک را درک کنند.
وی افزود: کودک همه مسائل زندگی خود را به واسطه نقاشی به تجربه در می آورد، خود را می آزماید و شخصیت خود را بنا می کند.
وی در ادامه تصریح کرد: خطوط ترسیمی انعکاسی از دنیای هیجانی کودک ما هستند و نقاشی به تنهایی به منزله جهانی است که به موازات افزایش هوشیاری و دگرگونی های کودک متحول می گردد.
وی در پایان گفت: همه پرسش های پنهانی، شادی ها، اضطراب ها، عشق ها و ترس های کودک در نقاشی های او بازیافت می شود.
ترس کودکان، باعث خشم و پرخاشگری آنها می شود
مسعود هنربخش کارشناس ارشد روان شناسی بالینی می گوید: خشم مهار نشده و پرخاشگری کودکان در ترس آن ها ریشه دارد. وی با بیان این مطلب می افزاید: در بسیاری از مواقع ترس ابراز نشده کودک به خشم و پرخاشگری تبدیل می شود و والدین از این خشم ناگهانی کودک در شگفت می مانند، در صورتی که اگر والدین بتوانند احساسات کودک را به موقع شناسایی کنند و به آن اهمیت دهند، چنین شرایطی پیش نمی آید.
بیشتر والدین در واکنش به احساس ترس در کودک خود ترس او را انکار و سعی می کنند به این طریق احساس ترس را در او از بین ببرند. در صورتی که کودک باید با احساس ترس روبه رو شود و از آن گذر کند، باید دانست کودکان نیاز دارند که احساسات ناخوشایند را تجربه کنند؛ در حقیقت برای تجربه کردن احساسات اصیل و خوشایند باید احساسات متفاوت را از سر بگذرانند. از این رو این بار که کودکتان گفت ترسیده، به جای این که بگویید تو نباید بترسی، بگویید: « می دانم که ترسیدی و این اشکالی ندارد من هم که کوچک بودم، می ترسیدم. »
والدین باید بدانند ترس، غم و خشم اولین سنگرهای دفاعی فرد در مقابل مشکلات زندگی است و کودک باید با آن ها روبه رو شود. اگر چنین نشود، ترس ابراز نشده در وجود کودک نهادینه می شود و وی که ابراز ترس را نشانه ضعف می داند، آن را به خشم شدید و ناگهانی تبدیل می کند. این موضوع حتی در دوران بزرگسالی و در طول زندگی مشترک هم زمینه بسیاری از مشکلات را ایجاد می کند.
به عنوان مثال خانمی که پس از دلهره و نگرانی فراوان به علت دیرآمدن همسرش با آمدن او به جای این که بگوید چقدر از این که تا دیروقت تنها مانده، ترسیده است به او پرخاش می کند و خشم شدیدی را نشان می دهد. او در واقع یاد نگرفته است که ترس خود را ابراز کند و یا ترس را نشانه ضعف خود می داند.
سلام شما به وب من سر زدید و نظر دادید از این که به وب من سر زدید ممنونم.